اسکندر با دانستن اینکه امکان برقراری رابطه جنسی وجود دارد ، خواست که بایستد و دختر را بلند کند ، که از یک پا به پای دیگر رفته و رأی داد. او خجالت نکشید که سه پسر در ماشین وجود دارد ، با شجاعت در صندلی عقب نشست و گفتگو را آغاز کرد. او گفت که پسری ندارد و فقط در شهر قدم می زند. او اعتراف کرد که کار نمی کند و به همین دلیل اوقات فراغت زیادی دارد. آنها به او اجازه دادند که در ماشین سیگار بکشد و بلافاصله پیشنهاد داد که برای 100 دلار جوانان خود را نشان دهد. دختر پول را پنهان کرد ، از کمک امتناع عكس كس كير ورزید و به کمر خفه شد. آنها درآمد بیشتری کسب کردند و خواستند تا کف آن را نشان دهد و وقتی چند صد بیشتر پرتاب کردند ، بدون هیچ مشکلی گونه او را مستقیم به داخل ماشین بردند. او بالای آلت تناسلی خود پرید و شروع به پریدن کرد ، سرش را به طرف خم کرد ، و دیگری گونه خود را دوباره به سمت عقب کوبید. جعبه را داد و با هزینه ای مقدماتی مقعد را انتخاب کرد. به خودش داد تا از پهلو بگذرد و بعد اسپرم را از تمام اعضا در دهانش جمع کرد.