این مرد آنقدر مست شد که بدون پاهای عقب خود خروپف کرد و ناپدری او تصمیم گرفت با او بازی کند. من کنار تخت نشستم ، بطری را برداشتم و یک جرعه بلند از در گرفتم. به آرامی ، برای اینکه او از خواب بیدار نشود ، من از بالا نشستم و شروع کردم به لیسیدن سینه ، خراشیدن چنگال های او ، باز کردن چشمانش و درک هیچ چیز ، او دراز کشید تا دوباره بخوابد. او به بطری رسید ، اما زیبایی نوک پستان را زیر انگشتانش گذاشت. چرخید و با ترسو بر روی بینی خود نشسته بود تا طعم کلاه را استنشاق کند. او یک جرعه سوار شد و عوضی را با خیال راحت کشید. دختر شلوار خود را درآورد ، او را روی صورت خود گذاشت و روی شکمش نشست ، به انگشتان دستش داد تا کلیت او را لمس کند ، بیشتر و بیشتر خزید و زبانش به طرز ماهرانه ای روی کلیت او کار کرد و آن را مشتاقانه لیسید. بعد از نوشیدن صد گرم دیگر ، می خواستم او را كون و كير با آلت تناسلی اش گاز بگیرم ، آن را مکش کرده و صورت بسازم ، او را به عقب برگردانم و با مهارت از روی خروسش پرش کنم ، به ارگاسم منجر شود و فرار کنم.