زن خنده ای آرام در رختخواب ، خوابیده به صورت خوابیده بود ، و مردش خواستار توجه و لعنتی بود ، به همین دلیل او ابتدا پتو را بلند کرد و به پاهای عکسکیر و کس باریک او نزدیک شد تا در پوشش ها خسته نشود. او به گسترش پاهایش کمک کرد و کلیت او را لمس کرد ، شنید که دختر چنین محبت را دوست دارد. او از امتناع از آن امتناع ورزید ، او لیز خود را لیسید ، بالای صورتش زانو زد و به لاریسا آموخت که چگونه یک گلودرد را انجام دهد ، تخم مرغ را در دهان خود بگذارد و خروس خود را بریزد. من آن را به بشکه تبدیل کردم ، مهره را ماساژ دادم ، به بالا صعود کردم و تقریباً آن را داخل سوراخ پر کردم. لعنتی ، لبهایش را بوسید ، بوسیله انگشت آن نقطه را بو کرد ، با عضو به گلویش رسید و عوضی را مجبور کرد که غنیمت خود را روی واحد بنشیند. دختر سلیقه ای پیدا کرد و حتی شروع به تکان دادن و جستجوی بیشتر کرد. مرد به کاندوم ختم شد ، تقدیر خود را به دهان ریخت و اجازه داد دختر در حمام دوش بگیرد.