سرپرست دختر بعدی را به مطب فراخواند و پرسشنامه ای به او داد و در حالی که عوضی آن را پر می کرد ، خودم را در مانیتور کامپیوتر دفن کردم. اما او هرگز تصور نمی کرد که در محیط کار چه توانایی هایی دارد. او با جسارت روی میز کار خود نشست و شروع به سؤال از او در مورد لحظات غیرقابل درک این نظرسنجی کرد و گفت که داغ می شود ، او بلافاصله شروع به سلب کردن کرد و به مرد خاکستری نوک سینه های خود را نشان داد. او کراوات بدن را کشید و او را مجبور به لیسیدن سینه های خود ، پاهای خود را پهن کرد و او از وسوسه لیسیدن سوراخ روی میز در دفتر خود امتناع ورزید. بلند شد ، چمدان چرمی را از مگس ها دور کرد و دختر را وادار به برداشت موز کرد. او ران خود را روی شانه خود انداخت ، فلفل را بین پاهای خود فشار داد ، و شروع به پمپاژ مهبل (واژن) خود کرد و باعث عکس دوکیردریک کس نافذی باریک شد. او مواضع را تغییر داد ، از روی میز به سرطان پرید و شروع به جیغ کشیدن کرد ، شلاق خود را در الاغ شلیک کرد ، پس از آن موضوع اشتغال بسته شد.