عمه من فوراً متوجه نشد که آنها شروع به سلام کردن او کردند. لنکا اعتراف کرد که دوست دارد در پوزهای مختلف لعنتی کند ، دوست دارد از انجام عضله کاری کند ، و آن مرد بلافاصله گفت که می خواهد توانایی مکیدن او را امتحان کند ، اما در ابتدا او را مجبور به بیرون زدگی از سوراخ کرد و دائماً انگشتان خود را اضافه می کرد تا حتی بیشتر گسترش یابد. من از او خواستم انتخاب کنید که قبلاً دو جوان در محاصره مختلف احاطه شده بودند ، و دو عضو بزرگ زرق و برق را روی لبهای خود گذاشت. هر یک به نوبه خود مکیده شد و به هم پیچید ، سرطانی شد و یک برآمدگی عكس كير وكون طولانی وارد قسمت پشت واژن شد و باعث شد که تمام بدن روغنی تکان بخورد و ناله کند. مرد دیگر در حالی که بر روی آبی دراز کشیده بود نفس می کشید ، سرش به دهان افتاد و زبان دیوانه اش با حرص و آز او را لیسید. من سعی کردم از بالا رانندگی کنم ، اما بلند کردن بدن چربی دشوار بود و او موافقت کرد که به سمت آن مالیده شود. من روی اسکوات نشستم ، دهانم را باز کردم و هر دو عضو با تقدیر آن را لگد زدند.