در حالی که پسر از خانه دور بود ، دوست دخترش تصمیم به خوشحال کردن خود گرفت ، به یاد آورد که چقدر باحال بودند که شب ها لعنتی می کردند و می خواستند ادامه دهند. به دلیل ناله او ، فوراً متوجه نشد که او به عقب برگشته است ، و هنگامی که او سر خود را به سمت خود چرخاند ، خروس خود را در مقابل او دید. دهان خودش باز شد و شروع به مکیدن کرد ، و روی ماله ها دختران شروع به خندیدن آن کردند و او را بسیار هیجان زده کردند. با چنین مکش سنگینی ، پاهای مرد شروع به سفت شدن کرد ، او تکیه داد و او را مجبور کرد تا با دراز کشیدن ، پایان خود را خسته کند. او مکانها را با دختر عوض کرد و بالای سرش زانو زد ، از بالای سرش عبور کرد ، بین آنها زدم و برای عكس كير كوس اینکه به زیبایی تمام شود ، به پاهایش رسید و با دست راست خود را یاری کرد ، خود را هل داد و به صورت خود پایان داد.