نگهبان کلوپ را بست و از کنت خود خواست تا استراحت کند. من او را نوشیدنی ریختم ، و پیشخدمتها چیزهایی را ترتیب دادند ، نشستند و در میله کنار میشا ، منتظر شامپاین بودند. پس از نوشیدن یک لیوان شراب ، آنها می خواستند استراحت کنند و شروع به نوازش کردن عوضی ها کردند تا سوار شوند. نگهبان روی میز عكس كس وكون نشست و اجازه داد که خروسش در خواب باشد ، میشون زیبایی را که روی زمین ایستاده بود نوازش کرد و چشمانش را با صدای وزوز چرخان داد. آنها با هم دختران را چهره به چهره چرخانده و با سوراخ هایی در پشت خود پیچ می زدند ، تلیسه ها را مبادله می کردند و برای خشک کردن آنها روی مبل می رفتند. سبزه روی یکی از دوستان لعنتی دراز کشیده بود و از زیر لیس می زد و در عین حال گربه اش را سست می کرد. آنها دختران را کنار گذاشتند و به دهان و ماسک هایشان پایان دادند.