قبل از رفتن به رقص ، دختر می خواست به دوست پسرش بیاموزد که چگونه رقص کند. او در آغوش دور کمر خود را در آغوش گرفت و به او نشان داد که چگونه باید به درستی حرکت کند. او یک علم پرتقال را به علم ارائه داد ، اما او موز را خواست ، و سپس او به شوخی پیشنهاد خودش را داد. ودکا را ریختم ، آن را نوشیدم و با گاز گرفتن یک مورچه بر روی دستم ، شروع به آستر زدن کردم. او سینه خود را گاز گرفت ، کف دست خود را بین پاهای خود مالید و به خودش چسباند و با الاغ كون و كير خود را به هم زد. او آن را روی پشت خود قرار داد ، لباسی را بوسید و اجازه داد سرش در خواب باشد. او آن را از بالا به بالای برآمدگی قرار داد و تیرانداز شروع به کشیدن غنیمت کرد و نوک پستان را بر روی نوک سینه هایش زد. لعنتی از پایین و سرطان ، زبانش را بیرون زد و داغ شد.