در بیرون سرد و مرطوب عکس کونوکوس بود و روح نیاز به گرما و عشق داشت. آن مرد در یک فروشگاه خام قلاب کرد و می خواست ملاقات کند. چشمانش را باز کرد ، عوضی بسیار خجالتی بود ، به خصوص وقتی آن مرد گفت دختر دارای یک گربه آبدار مرطوب است. او به شما پیشنهاد كرد كه سعی كنید در اولین روز خود به دیدار و رابطه جنسی بپردازید. قبلاً در آسانسور اولین بوسه داشت. ورود به آپارتمانش اجازه عبور را نداد. یک بخش روی نیمکت ، به او کمک کرد تا شلوار خود را جدا کند و دهان خود را به سرش معرفی کرد. او را در لبه تختخواب دراز کرد ، بیدمشک بوسید ، سربازان شناور را از کنار آن جدا کرد و گهواره را در کلاه خود کاشت. جایگزین ، لعنتی عوضی لرزید سریع حرکت به عقب. او در یک صندلی اداری به سرطان مبتلا شد ، هنگامی که زیر یک عضو نشسته بود ، دهانش را باز کرد و او به زیبایی روی صورتش پایان یافت.