زن مسن تر نتوانست وسایل خود را عكس كير كس در خانه پیدا کند ، در تمام اتاق ها پیمایش کرد اما هیچی پیدا نکرد ، تصمیم گرفت در زیرزمین او را بررسی کند. از آنجا از پله ها پایین رفتم و بلافاصله دیدم که آنها روی زمین پراکنده اند. او یک کیسه سیاه بزرگ برداشت و شروع به جمع آوری آنها در آنجا کرد ، مدام فکر می کرد چه کسی می تواند این کار را انجام دهد. و آن مرد زیر پله ها با یک دوربین مخفی در کمین نشسته بود و از نمای بدن چربی اش لذت می برد و مخصوصاً از مشاعره های بزرگ با نوک سینه های گرد خوشحال بود. بسته به طور مداوم در حال پر کردن بود ، گرد و غبار را از چیزهایی می خرد ، اما او نمی ترسید از ترس تعجب دیگر ، آن را روی خودش بگذارد. سپس روی الاغش نشست ، سرش را گرفت و به شدت آهی کشید. وسایلم را برداشتم و به طبقه بالا رفتم.