مامور امنیتی وارد شیفت شبانه در محل کار شد و کیر توکون خارجی با نشستن در اتاق استراحت ، نمی دانست با او چه کار کند. بنابراین دختر اسلحه را گرفت و با آن بازی کرد و به عنوان پلیس معرفی شد. روی تخت خوابیدم. پتو را با چتر در دستم گرفتم. اما هیچ منطقه ای در داخل وجود نداشت ، اما یک فال بزرگ چربی ، که او مخفیانه می پوشید تا کار کند. اسباب بازی را در دستان خود گرفت و بلافاصله سرش را لیسید. شلوار خود را کشید و اسباب بازی را در امتداد کلیت خود کشید. شلوار خود را درآورد و لبهایش را تعقیب کرد ، با دست دیگرش شروع به ریختن قارچ به گربه هایش کرد و در همان زمان برای فرو رفتن به دنیای خیالاتش. لباس او را درآورد و با سرطان لعنتی شد. پشتش دراز کشیده بود. او سوراخ را به ارگاسم آورد و بلافاصله شروع به لباس با عجله کرد.